گفتگو با استیون مارتین والت درباره جنگ غزه و آینده خاورمیانه در صورت بازگشت ترامپ
به گزارش 100 آنلاین، استفان مارتین والت، استاد روابط بین الملل در مدرسه هاروارد کندی، با مایکل یانگ، سردبیر ارشد مرکز خاورمیانه مالکوم کر مؤسسه کارنگی در بیروت، درباره جنگ غزه و آینده خاورمیانه در صورت بازگشت ترامپ صحبت کرد. به کاخ سفید و وضعیت لیبرال دموکراسی جهانی. والت در مقولات نظری یک رئالیست است و از این نظر دیدگاه های او حائز اهمیت است. مکالمه را بخوان.
جنگ غزه 9 ماه است که ادامه دارد. عملکرد اسرائیل در این درگیری و عملکرد ایالات متحده را چگونه ارزیابی می کنید؟
جنگ برای اسرائیل و ایالات متحده یک فاجعه بود و البته شهروندان غزه با ده ها هزار کشته بیشترین آسیب را متحمل شدند، اما اسرائیل معتقد بود که می تواند “اسرائیل بزرگ” ایجاد کند و شهروندان فلسطینی را برای همیشه از بین ببرد. نزدیک به 50 درصد از جمعیت این مناطق از تمام حقوق سیاسی خود محروم هستند، اما نتوانستند حمله حماس در 7 اکتبر را شناسایی یا از آن جلوگیری کنند. از آن زمان جنگی وحشیانه به راه انداخته است که اگرچه در ظاهر با هدف از بین بردن حماس بوده است، اما نتوانسته به این هدف دست یابد. در این روند، او کمپین نسل کشی را علیه مردم غیرنظامی به راه انداخت. با انجام این کار، ادعای مشروعیت اخلاقی خود را بسیار تضعیف کرد، وضعیتی که اختلافات فزاینده در اسرائیل را تقویت کرد. در همین حال، رفتار دولت بایدن در جنگ فاجعه بار بوده است. این رژیم با میلیاردها دلار تسلیحات اضافی و ادامه حمایت دیپلماتیک به اسرائیل کمک کرده است. این حمایت حتی زمانی که اسرائیل حملاتی را به غیرنظامیان بی دفاع انجام می دهد، از دسترسی آنها به کمک های بشردوستانه محروم می شود و سایر جنایات جنگی را مرتکب می شود، ادامه دارد. آمریکا نه تنها اقدامات اسرائیل را به مهربان ترین شکل ممکن مورد انتقاد قرار نداد، بلکه از نفوذی که داشت برای پایان دادن به کشتار استفاده نکرد. ادعای دولت (بایدن) مبنی بر حمایت از نظم مبتنی بر قانون پوچ است و منتقدان و مخالفان در سراسر جهان را به انتقاد شدید از اقدامات آمریکا برانگیخته است. آیا این سیاست آمریکا را قویتر، امنتر یا محبوبتر خواهد کرد؟ پاسخ منفی است. گاهی اوقات ضرورت راهبردی دولت ها را ملزم می کند که سیاست های مشکوک اخلاقی را دنبال کنند، اما در این مورد سیاست ایالات متحده یک خطای استراتژیک و یک فاجعه اخلاقی است.
چند سال پیش، کتاب فوقالعادهای نوشتم به نام جهنم نیت خوب: نخبگان سیاست خارجی آمریکا و زوال برتری ایالات متحده. در این کتاب، او پیشنهاد می کند که ایالات متحده درگیر چیزی است که او آن را هژمونی لیبرال می نامد. منظور شما این بود که آمریکا به دنبال گسترش دموکراسی، بازار آزاد و سایر ارزشهای لیبرال در سراسر جهان بود، اما حمایت نظامی آمریکا از عملیات اسرائیل در غزه، که برخی آن را نسلکشی مینامند، غیرلیبرال بود. آیا فکر می کنید غزه پتانسیل تضعیف ایده «هژمونی لیبرال» را دارد، حداقل از نظر نحوه نگرش به آن در خارج از ایالات متحده؟
حمایت از «هژمونی لیبرال» مدت ها قبل از شروع جنگ غزه رو به کاهش بود. اگرچه دولت بایدن برخی از عناصر کلیدی این رویکرد را پذیرفته است، اما دموکراسی به مدت 15 سال در سرتاسر جهان رو به افول بوده است و امروز اشتیاق کمی برای تغییر رژیم به رهبری ایالات متحده یا سایر تلاشهای گسترده برای گسترش دموکراسی وجود دارد. هم دونالد ترامپ و هم جو بایدن از تعهد قبلی ایالات متحده به «هیپرگلوبالیزاسیون» لجام گسیخته عقب نشینی کرده اند و محدودیت های قابل توجهی بر تجارت آزاد اعمال کرده اند، با این حال بایدن هنوز به شدت بین دموکراسی ها و خودکامگی ها تمایز قائل است. او و وزیر امور خارجه اش، آنتونی بلینکن، روسیه، ایران و سایر کشورها را به دلیل نقض هنجارهای بین المللی محکوم کرده اند، اگرچه جنگ در غزه باعث می شود چنین اتهاماتی عمیقاً ریاکارانه به نظر برسند، که به توضیح اینکه چرا ایالات متحده از اکثر کشورها رویگردان شده است کمک می کند. جنوب جهانی از جنگ در اوکراین حمایت نمی کند، بلکه به آن کمک می کند.
امروز همه نشانه ها حاکی از احتمال انتخاب مجدد دونالد ترامپ به عنوان رئیس جمهور ایالات متحده است. در کتاب فوق الذکر، من به این موضوع پرداختم که آیا ترامپ توانسته اجماع «هژمونی لیبرال» را در دوره اول ریاست جمهوری خود به چالش بکشد، و به این نتیجه رسیدم که تشکیلات در نهایت توانسته او را عقب نگه دارد. اگر ترامپ دوباره انتخاب شود، فکر میکنید چگونه عمل خواهد کرد، به خصوص در مورد خاورمیانه؟
در دوره اول ترامپ، نهاد سیاست خارجی توانست بسیاری از ابتکارات او را جذب کند، زیرا او بی تجربه و ناآگاه بود و تیمی از افراد همفکر نداشت. در نتیجه، او مجبور شد چهره های آشنای مانند جان بولتون، مایک پمپئو و منابع انسانی را در پست های کلیدی جایگزین کند. مک مستر بر این واقعیت تکیه کرد که همه آنها دیدگاه های افراطی اما جریان اصلی در مورد سیاست خارجی ایالات متحده داشتند. ترامپ همچنین برای انجام کارهای سخت اما ضروری برای اجرای یک تغییر گسترده در استراتژی ایالات متحده، به جز سیاست تجاری ایالات متحده، تنبل بوده است، اما اگر او دوباره انتخاب شود، تشکیلات برای مهار او دشوارتر خواهد بود. ترامپ در قضاوت خود مطمئن تر خواهد بود و جنبش «آمریکا را دوباره قوی کن» چهار سال طول کشید تا فهرست بلندبالایی از افراد همفکر جمع آوری کند. ترامپ احتمالاً در مقابل انتخاب پستهای کلیدی و خدمات مدنی دائمی مقاومت خواهد کرد، اما گروههای جمهوریخواه در تلاش هستند راههایی برای حل این مشکل بیابند. با این حال، من فکر نمیکنم که تاثیر قابلتوجهی بر رویکرد ترامپ در قبال خاورمیانه داشته باشد. او در اولین دوره ریاست جمهوری خود، هر آنچه اسرائیل می خواست را فراهم کرد. نامزد معاون ریاست جمهوری جی. ترامپ نه با ایران ارتباط برقرار خواهد کرد و نه انگشتی برای تشویق صلح بین اسرائیل و فلسطین بلند خواهد کرد. او به سادگی به این مسائل اهمیت نمی دهد و فقط می خواهد با دولت های به ظاهر دوست معامله کند. خبر خوب این است که او از مداخله نظامی در خاورمیانه بیزار خواهد بود، حتی اگر اقدامات دیگر او احتمال درگیری منطقه ای را افزایش دهد.
شما با همکارتان جان میرشایمر در سال 2007 کتابی درباره لابی اسرائیل در ایالات متحده نوشتید. با توجه به رفتار حامیان اسرائیل از آغاز جنگ غزه، کارآمدی امروز آنها را چگونه توصیف می کنید و آیا تفاوتی با وضعیتی که در سال 2007 توصیف کردید، می بینید؟
از زمانی که کتاب خود را در سال 2007 منتشر کردیم، چیزهای زیادی تغییر کرده است. در آن زمان، این موضوع هنوز یک موضوع تابو بود. بدون مواجهه با طوفان اتهامات واهی و توهم نمی توان درباره نفوذ سیاسی لابی اسرائیل صحبت کرد یا نوشت. در حال حاضر، مردم در مورد لابی کاملا آشکار صحبت می کنند، و نفوذ آن به طور گسترده ای شناخته شده است. در واقع، به ندرت کسی استدلال اصلی ما را زیر سوال می برد! حمایت از اسرائیل دو حزبی و تقریباً متفق القول بود. امروز، صداهای برجسته ای در حزب دموکرات وجود دارند که می دانند حمایت بی قید و شرط از اسرائیل هم برای ایالات متحده و هم برای اسرائیل بد است و برای فلسطینی ها فاجعه آمیز است، حتی سناتور حامی اسرائیل، چاک شومر، که در دفتر نخست وزیری اسرائیل ایستاده است. بنیامین نتانیاهو از سنای آمریکا انتقاد کرد. علاوه بر این، ظهور رسانه های اجتماعی و منابع خبری جایگزین، کنترل گفتمان و سرکوب اطلاعات منتقد اسرائیل را برای لابی و حامیان آن دشوار کرده است. همه ما می توانیم با چشمان خود ببینیم که در غزه یا کرانه باختری چه می گذرد و هیچ راهی برای پنهان کردن آن فیلم ها و گزارش ها وجود ندارد. در نهایت، اکنون تغییری در میان جوانانی رخ می دهد که در مقایسه با آمریکایی های مسن تر، منتقد اسرائیل و صهیونیسم به طور کلی شده اند. این امر حتی در میان بسیاری از یهودیان جوان آمریکایی که اسرائیل را الگو یا الهامبخش والدین خود نمیدانند، صادق است. در واقع برخی رفتار اسرائیل را خیانت به ارزش های یهود می دانند. حرکت مداوم اسرائیل به سمت راست سیاسی و نفوذ فزاینده یهودیان ارتدوکس این تحول را تقویت می کند، و کارزار اسرائیل در غزه در حال تشدید این مشکل است. متاسفانه، همانطور که دولت بایدن به جنگ غزه تغییر کرده است نشان داده شده است، این تغییرات منجر به تغییر محسوسی در سیاست ایالات متحده نشده است. لابی برتری اخلاقی خود را از دست داده است. از زمانی که ما کتاب خود را نوشتیم، اوضاع بسیار تغییر کرده است، اما لابی اسرائیل هنوز هم تأثیر قابل توجهی بر سیاست ایالات متحده در خاورمیانه، به ویژه در مورد مسئله فلسطین دارد.
نکته مهم برای من تفاوت فاحش موضع نخبگان در داخل آمریکا و غرب با موضع نخبگان خارج از غرب در مورد تفسیر آنچه در غزه می گذرد است. نخبگان غربی تمایل به حمایت از اسرائیل دارند، در حالی که به نظر می رسد بسیاری از آنچه در حال رخ دادن است وحشت زده شده اند. آیا شما با این مشاهدات موافق هستید، و اگر چنین است، آیا این منادی است که مدل هژمونیک لیبرال جهان، که عمدتاً توسط ایالات متحده حمایت می شود، احتمالاً به کجا خاتمه می یابد؟
شکی نیست که بین نخبگان در ایالات متحده و غرب و جنوب جهانی در این موضوع شکاف بزرگی وجود دارد. پس از هولوکاست، همدردی زیادی با یهودیان وجود داشت، اما این کاملاً قابل درک است و در نتیجه، غرب حمایت زیادی از اسرائیل دارد. در همان زمان، تعداد کمی از مردم در غرب با آوارگان فلسطینی همدردی کردند یا حتی چیزهای زیادی از آنچه برای آنها اتفاق میافتاد میدانستند. پس از سال 1948، گروههای طرفدار اسرائیل در ایالات متحده، کانادا و اروپا برای تشویق حمایت غرب و ایجاد خطرات سیاسی برای انتقاد از آنچه اسرائیل انجام میداد، اضافه کاری کردند. شکاف بین دیدگاهها و سیاستهای غرب و سایر نقاط جهان یکی از دلایل شکست «هژمونی لیبرال» است، اما به نظر من این مهمترین دلیل نیست. هژمونی لیبرال فرض میکرد که ایالات متحده یک فرمول جادویی برای نحوه اداره یک کشور پیدا کرده است، که تاریخ در جهت سرمایهداری لیبرال دمکراتیک حرکت میکند و تمام جهان در نهایت این اصول را میپذیرند و در صلح و هماهنگی زندگی میکنند. همچنین فرض بر این بود که گسترش آرمان های لیبرال نسبتاً آسان خواهد بود و سایر کشورها از حکومت خیرخواهانه آمریکا استقبال خواهند کرد. همانطور که دیدیم این دیدگاه به شدت غیرمنطقی بود و برای ما نتیجه معکوس داشت.
منبع: مرکز تحقیقات کارنگی
sadonline به نقل از سارین