نام فردی از یاران امام حسین (ع) که در روز عاشورا کرد چه بود؟ چرا؟

تبلیغات بنری


الدهاک صحابی امام حسین علیه السلام که در کربلا گریخت کیست؟

پس از پایان واقعه عاشورا و شهادت سرور و سالار شهیدان و یارانش، فردی که در میانه جنگ و در روز عاشورا در صحرای کربلا متواری شده بود، داستان های زیادی از وقایع آن روز تاریخی نقل کرد. و علت فرارش از جنگ را توضیح داد.
از دیدار ضحاک با امام حسین (علیه السلام) تا جنگ روز عاشورا.

ضحاک همراه با مالک بن ندر الارحبی در میان کاروان حسینی به سوی کوفه با امام حسین علیه السلام ملاقات کرد. حسین (علیه السلام) این دو نفر را به یاری خود احضار کرد و چون عذرخواهی کردند از امام (علیه السلام) پرسید که چرا با آنها همراهی نکردی؟

مالک بن ناظر گفت:

من بدهی و وابستگان دارم.

اما ضحاک با شرایطی دعوت امام را پذیرفت و گفت:

من هم انسان نجیبی هستم و مدیون مردم هستم، اما اگر اجازه بدهید، وقتی دیگر در کنار شما جنگجوی برای دفاع از شما پیدا نکردم، تا زمانی که به نفع شما باشد، برمی گردم و برای شما می جنگم. من و تو می توانیم از تو دفاع کنیم.

مقبول امام علیه السلام (التبری، تاریخ الطبری، بیروت، ج 4، ص 317؛ السماوی، ابصار العین فی انصار الحسین علیه السلام، 1419ق. ، ص 122)
نقش الدهاک در جنگ لشکر امام حسین علیه السلام با سپاه یزید

الدهاک در اولین حمله صبح عاشورا شرکت کرد و شجاعت زیادی به خرج داد و نماز ظهر را با امام خواند.

وقتی دید که لشکر بنی امیه به دستور عمر بن سعد اسب های یاران امام را هدف قرار داده و آنها را زیر پا می گذارند، اسب خود را در خیمه ای پنهان کرد و پیاده با دشمن شروع به جنگ کرد. (الطبری، تاریخ الطبری، تاریخ الملوک، چاپ تاریخ الطبری، ج 5، ص 445)

خود الدهاک نقل کرده است که دو دشمن را که در مقابل امام علیه السلام می جنگیدند کشت و دست دیگری را قطع کرد و امام برای او دعا کرد و فرمود:

«تأخیر مکن، دستت را قطع نکن، خداوند بهترین ثواب را از خاندان رسول الله (ص) به تو داده است (التبری، تاریخ الطبری، 1352، ص 3050).

فرار از کربلا به اذن امام حسین (علیه السلام)

ابومخنف از عبدالله بن عاصم الفیشی از ضحاک بن عبدالله روایت کرده که گفت:

«هنگامی که دیدم اصحاب حسین (علیه السلام) با خانواده و اهل بیتش کشته شدند و جز سوید بن عمرو و بشیر بن عمرو حضرمی چیزی از او باقی نماند، نزد اباعبدالله آمدم و گفتم. :

ای فرزند رسول خدا! یادت هست چه شرایطی بین من و تو بود؟

حضرت فرمود:

آری، از تو بیعت گرفتم; اما چگونه می توان از دست ارتش دشمن فرار کرد؟

ضحاک گفت:

اسبم را در چادر پنهان کردم و به همین دلیل پیاده می جنگیدم.

ضحاک از دست سربازان لشکر عمر نجات یافت
الدهاک سوار بر اسب شد و از میدان جنگ گریخت. پانزده نفر از سپاه عمر سعد به دنبال او رفتند تا اینکه الدهاک به روستایی نزدیک کرانه فرات رسید و در آنجا توقف کرد.

کثیر بن عبدالله الشعبی، ایوب بن مشره الحیانی و قیس بن عبدالله السعیدی تعقیب کنندگان او را شناختند و با حمایت و کمک تعدادی از بنی تمیم که آنها نیز از تعقیب کنندگان بودند، توانستند آل را آزاد کنند. -دهک از کشتن. (البلاذری، انساب الاشراف، 1977، ج 3، ص 197؛ الطبری، تاریخ الطبری، 1352، ص 3050-3051؛ ابن الاثیر، الکامل، ج4. ، ص 73)

تبلیغات بنری

sadonline به نقل از سارین

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *