شهید بصیرت و استوار در بارو

تبلیغات بنری


روز نهم محرم روز تسوای الحسینی است که به حضرت عباس علیه السلام برادر سیدالشهداء علیه السلام و فرزند پسرش اختصاص دارد.

در برابر عظمت شخصیت آل ساقی از دشت کربلا، سخنی برای بیان عظمت او نمی توان گفت. مهمترین ویژگی حضرت عباس بن علی علیه السلام بصیرت اوست، چنان که امام صادق علیه السلام در مورد آن حضرت می فرماید: «امنا العباس بن علی مشتاق بصیرت، ثابت قدم در ایمان بود. و با اباعبدالله جنگید». و ابوبلاء حسنه و…» «عموی ما عباس بن علی (علیه السلام) دارای بینش دینی و استواری در ایمان بود. او در راه خدا و در رکاب اباعبدالله مجاهدت کرد و در امتحان سرآمد شد و به شهادت رسید.

متن زیر بخشی از رحلت حضرت عباس علیه السلام از کتاب کربلای سلیمان از پیامبر حسنی است که در ادامه می خوانید:

حلول و تدبیر حسین علیه السلام در زمین کربلا

پس از شهادت برادرانش، آقا عباس علیه السلام نزد حسین علیه السلام آمد و گفت: برادرم، اجازه می دهی فدای تو باشم؟

پیامبر پس از شنیدن این سخنان برادرش گریه شد و فرمود: اى برادرم، تو لشکر منا هستى، زیرا که نماندى و کسى نزد من نماند.

عباس (علیه السلام) می فرماید: دلم سیر شده و از این دنیا خسته شده ام و تصمیم گرفته ام که از این گروه خون برادرانم را بگیرم.

حسین (علیه السلام) فرمود: اکنون اگر تصمیم گرفتی برای اهل مقام طلب باران کن.

پس عباس (علیه السلام) حرکت کرد و در مقابل صفوف لشکر ایستاد و پرچم نصیحت را برافراشت و تا می توانست نصیحت و نصیحت کرد، اما سخنان آن بزرگوار بر دل آن بزرگوار اثر نکرد. آن مرد سنگدل مرد. عباس فوراً به خدمت برادر شتافت و آنچه را که از لشکر دید برادر را آگاه کرد. وقتی بچه ها صدای عمویشان را شنیدند، فریاد زدند: من تشنه ام، عباس علیه السلام بی حوصله سوار بر اسب شد، نیزه را در دست گرفت و نیزه را برداشت و آواز خواند. کمی آب.

چهار هزار نفر از پیروان شریعت فرات دور او را گرفتند و تیرهایی در پر کمان گذاشتند و به سوی عباس (علیه السلام) پرتاب کردند. آن مرد مانند شیر به او حمله کرد و او را نفرین کرد [۱]فرمود: من از مرگ نمی ترسم اگر مرا بخواند و اگر از اهل جنگ نباشم جانم سپر حیات پاک آن برگزیده (رضوان الله تعالی علیه) خواهد بود. من عباس آمده ام آب بخواهم و از شر نمی ترسم.

از هر طرف تاخت، لشکر را پراکنده کرد تا وارد شریعت شد و به آب فرات رسید، چون از شدت کار و تشنگی جگرش خشک شده بود، برای لب های تشنه اش آب خواست. پس دستش را دراز کرد و جامی از آب گرفت، سپس تشنگی برادرش و اهل حرم را به یاد آورد، پس از جام آب ریخت و مشک را پر از آب کرد و بر شانه راستش انداخت حرم و به سوی خیمه های حسین علیه السلام شتافت تا به اهل تشنه ی برادرش برسد و بچه ها را از سختی تشنگی رهایی بخشد.

سربازان چون این را دیدند به سوی او رفتند و از هر طرف او را محاصره کردند. آن حضرت مانند شیری خشمگین به این منافقان حمله کرد و رفت. ناگهان نوفل الازرق و زید بن ورقه که در پشت نخله کمین کرده بودند بیرون آمدند. حکیم بن طفیل نیز با تیغه ای به بازوی عباس علیه السلام زد و عباس علیه السلام سریعاً چاقو را بر کتف چپش انداخت تیغه را به دست چپ خود برد و به دشمنان حمله کرد و این شعر را خواندند.

«به خدا قسم دست راستت قطع شد

من برای همیشه با دین مخالفم

و در مورد امام عادل و صالح

پسر پیامبر

عباس (علیه السلام) هر چقدر بر او سخت بود راه می رفت، چون ضعف بر او چیره شد، نوفل بن ارزوق و حکیم بن طفیل دویدند و دست چپ عباس (علیه السلام) را باز کردند. سیدالعباس علیه السلام راغزیه دیگری خواند [۲]و گفت: ای جان، از کافران بشارت مکن به رحمت و بهشت ​​خداوند متعال، با رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم همانا این قوم با دست بی عدالتی به من زده اند، خداوندا به شدت سوخته اند.

پس مشک را در دندان گرفت و بسیار کوشید تا آب را به لب تشنه برساند، اما ناگهان تیری به مشک اصابت کرد و آن را پاره کرد و آب در آن ریخت. تیر دیگری به سینه او اصابت کرد و از اسب افتاد. فریاد زد: داداش منو پیدا کرد.

وقتی حسین علیه السلام صدای برادرش را شنید، به سوی برادرش دوید. عباس علیه السلام هنوز به سمت خیمه می رفت که مردی از لشکر عمر بن سعد با میله آهنی به عباس علیه السلام زد و از بدن مبارکش خارج شد.

هنگامی که حسین علیه السلام به عباس علیه السلام رسید، او را در کنار فرات دید که از هم پاشیده شده بود و سینه اش شکافته و لگنش شکسته بود. اکنون کمرم شکسته و توانایی خود را از دست داده ام. [۳]

[۱]- حضرت عباس علیه السلام در میدان به شرح زیر است:

ترس از مرگ وجود ندارد

حتی من از ملاقات در ماسالیت می ترسم

روح

من عباس تو را می کشم

و در روز دیدار از بدی نترسید

[۲]از نشانه های دیگر حضرت عباس علیه السلام:

ای جان از کافران نترس

و بشریت در رحمت قدرتمندان است

با پیامبر اعظم

ظلم و ستم آنها رو به زوال رفته است

درود بر آنان ای پروردگار آتش

[۳]- منتهی الامال / ص 500، وفات ابومخنف / ص 525، زندگانی امام حسین علیه السلام، ص 505 درود بر او). ) ص 482، وفات مکرم/ ص 290، ج 2/ ص 312.

تبلیغات بنری

sadonline به نقل از سارین

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *